نمی دانم چه بگویم..................


بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم...
تو دیگری را...
دیگری مرا...
و همه ما تنهاییم!

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.

سخنی از ارد بزرگ


آيا همه بايد به يک اندازه داشته باشند ؟! پايگاه مردمي همه آدميان بايد برابر باشد ؟! کساني که اينها را مي گويند يا ابلهند و يا گرگاني هستند که پوستين گوسفند به سر کشيده اند . آنگاه که عده ايي شب و روز براي رشد و بالندگي سرزمينشان تلاش مي کنند از همه چيزشان مي گذرند هزاران هزار نام ناشناخته در وادي هاي گوناگون از کيان کشور ، آزادي و مردم خويش با سينه ايي ستبر نگهباني مي کنند را چگونه مي توان با کساني يکي نمود که تنها موارد با اهميت زندگي آنها ; زمان خواب و خوراک ، ديدار دوستان کوچه و بازار ، آخرين فيلمي که بر پرده سينماست و يا چشم و ابروي ديگري ست.... حکيم ارد بزرگ

چاپلین...........

دنیا آن قدر وسیع است که برای همه ی مخلوقات جایی هست، پس به جای اینکه جای کسی را بگیرید تلاش کنید جای واقعی خود را بیابید . چارلی چاپلین

سخنان با ارزش

من اشخاص زنده را آناني مي دانم که مبارزه مي کنند. بي مبارزه زندگي مرگ است . هوگو