روباه وزاغ

روباهه اومد پای درخت گفت : سلام زاغی ...
زاغی با دستش پنیرو چسبید و گفت : من عمرا به تو پنیر نمیدم !!
روباه گفت : یه عمره همتون اسیر شورای تالیف کتب درسی هستین ،

وگرنه تا حالا کدوم خری دیده روباه پنیر بخوره !؟؟؟

پا نوشت: آفرین به این ذهن های خلاق...۲ تا داستانه که مانور روی اون هنوز که هنوزه ادامه داره یکی همین داستان زاغ و روباهه اون یکی هم داستان مشهور بزبزقندی هست...

بی تمدنی



دیدین بعضیها عادتشونه رو چمن كه نشستن
همینجوری چمن هارو میكنن
لامصـــبا...
اینا به غیر از کودک درون یه بُز درونم دارن Hehe


تک بودن

ﻫﻴﭻﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻧﺸﻜﻦ ﻭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺑﺪﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﻧﻜﻦ ﭼﻮﻥ ﻣﻴﺮﻩ ﺩﻣﺎﻏﺶ ﺭﻭ ﻋﻤﻞ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﺑﻌﺪ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﺤﻞ ﺳﮓ ﻫﻢ ﺑﻬﺖ ﻧﻤﻴﺬﺍﺭهااااا!

اول بدونید که در  حد تعادل باشه تو هینی صورت نگیره.ممنون.مدیر وبلاگ محسن خسروی